مهماني در زير تيغ
18 مهر 1401 توسط نسرینه مه پیکر
پادشاه ميخواست، گردن مجرمي را از بدنش جدا كند.
مجرم گفت:«اي امير! تو را به خدا و پيغمبرش صلي الله عليه و آله وسلم قسم ميدهم، كه بسيار تشنه ام! بعد از اينكه آب را نوشيدم، هركاري خواستي بكن»
پادشاه گفت: بخاطر قسمي كه خورد، به او آب بدهيد.
مجرم وقتي آب را خورد، به رسم عرب گفت: خدا بركت زندگيت را زياد كند. سپس ادامه داد و گفت: اي امير! من با همين يك كاسه آب مهمان تو بودم.
اكنون اگر رسم مهمانداري اين است كه مهمان را بعد از مهماني بكشند، مرا بكش؛ و اگر رسم مهمانداري اين اين گونه نيست، مرا ببخش تا من بتوانم از خود توبه كنم!!
پادشاه گفت: راست مي گويي، مهمان حرمت دارد و بايد حرمتش را حفظ كرد، تورا مي بخشم برو توبه كن، كه از اين به بعد، ديگر مرتكب جرمي نشوي.